بدترین خطی که تا به حال به عنوان یک کارشناس نوشتم – بله، می دانم، میدان شلوغی است – اولین خطی بود که در مورد مردی که چهل و پنجمین رئیس جمهور می شود نوشتم: “اگر تا به حال دونالد ترامپ را وحشتناک نمی یابید، تو وحشتناکی.»
این غار آغازین، از آگوست 2015، اولین مورد از ستونهایی بود که ترامپ را به عنوان تهدیدی منحصر به فرد برای زندگی آمریکایی، آرمانهای دموکراتیک و خود جهان محکوم میکرد. من تقریباً از چیزی که در مورد آن مرد و یاران نزدیکش گفتم پشیمان نیستم. اما ضربه گسترده به رای دهندگان او آنها را کاریکاتوری کرد و من را پلک زد.
همچنین احتمالاً بیش از آنکه مانع از نامزدی ترامپ شود، کمک کرد. گفتن به رای دهندگان نادان اخلاقی راه بدی برای تغییر عقیده آنهاست.
آنها چه چیزی را می دیدند که من نبودم؟
این باید اولین سوالی بود که از خودم می پرسیدم. وقتی به ترامپ نگاه کردم، دیدم که یک مرد متعصب بحث های جاهلانه را یکی پس از دیگری مطرح می کند. چیزی که حامیان ترامپ دیدند، نامزدی بود که تمام وجودش انگشت وسطی بود که با افتخار به سمت نخبگانی از خود راضی بود که وضعیت موجود در حال شکست را ایجاد کرده بود.
من در این مورد کور بودم. اگرچه من سالهای ریاستجمهوری باراک اوباما را صرف محکوم کردن سیاستهای او کرده بودم، مخالفتهایم بیشتر انتزاعی بود تا شخصی. من به طبقه اجتماعی تعلق داشتم که دوستم پگی نونان آن را “حفاظت شده” نامید. خانواده من در محله ای امن و خوش آب و هوا زندگی می کردند. بچه های ما به یک مدرسه دولتی عالی رفتند. من حقوق خوبی دریافت کردم، کاملاً بیمه شدم، در برابر لبه های خشن زندگی عایق بودم.
به گفته نونان، درخواست ترامپ عمدتاً متوجه افرادی بود که او آنها را «بیحمایتشدگان» نامید. محله هایشان چندان امن و دلنشین نبود. مدارس آنها چندان عالی نبود. معیشت آنها چندان امن نبود. تجربه آنها از آمریکا اغلب تجربهای از انحطاط فرهنگی و اقتصادی بود که گاهی به شخصیترین جنبهها احساس میشد.
این تجربهای بود که با توهین به عنوان بازنده و نژادپرست رفتار میشد – چسبیدن، به عبارت بدنام اوباما در سال 2008، به «اسلحه یا مذهب یا ضدیت با افرادی که شبیه آنها نیستند».
جای تعجب نیست که آنها عصبانی بودند.
خشم میتواند چرخشهای گنگ یا خطرناکی داشته باشد، و با ترامپ اغلب هر دو را انجام میدهند. اما این بدان معنا نیست که خشم بیاساس یا نامشروع بوده یا هدف اشتباهی بوده است.
رای دهندگان ترامپ یک دلیل قوی داشتند که نشان می داد سه بار توسط نخبگان کشور مورد خیانت قرار گرفته اند. اول، پس از 11 سپتامبر، زمانی که آنها بیشتر بار جنگ های عراق و افغانستان را به دوش کشیدند، تنها دیدند که واشنگتن دست و پا می زند و سپس تلاش ها را رها می کند. دوم، پس از بحران مالی سال 2008، زمانی که بسیاری از افراد بیکار شدند، حتی در شرایطی که طبقه مالی در حال نجات بود. سوم، در دوران بهبودی پس از بحران، که در آن سالها نرخ بهره بسیار پایین برای کسانی که داراییهای قابل سرمایهگذاری بودند، سودآور بود و برای آنهایی که فاقد آن بودند وحشیانه بود.
اوه، و سپس انقلاب فرهنگی بزرگ آمریکا در دهه 2010 رخ داد، که در آن اعمال و باورهای سنتی – در مورد ازدواج همجنسگرایان، حمامهای جدا از جنس، ضمایر شخصی، آرمانهای شایستهسالارانه، قوانین کور نژادی، احترام به نمادهای میهنپرستانه، قوانین داستان های عاشقانه، فرض بی گناهی و تمایز بین برابری فرصت ها و نتیجه – هر روز بیشتر و بیشتر، نه فقط گذرا، بلکه تابو شد.
این یکی از چیزهایی است که آداب و رسوم اجتماعی در طول زمان به کمک احترام به تفاوت عقاید تکامل می یابند. تحمیل ناگهانی آن ها توسط یک طرف بر طرف دیگر، با اندک ورودی دموکراتیک، اما قلدری اخلاقی زیاد، چیز دیگری است.
این فضایی بود که مبارزات انتخاباتی ترامپ در آن شکوفا شد. میتوانستم کمی سختتر به این واقعیت فکر کنم که با اغماض من نسبت به هوادارانش، من نیز تأیید میکردم. آنها سوء ظن در مورد افرادی مانند من – افرادی که یک بازی خوب در مورد فضایل همدلی صحبت کردند، اما آن را فقط به صورت انتخابی تمرین کردند. مردمی که از مشکلات کشور آسیبی ندیده اند اما از ارائه راه حل خجالت نمی کشند.
من همچنین می توانستم به رای دهندگان ترامپ اعتبار بیشتری برای تفاوت های ظریف بدهم.
برای هر جنگجوی MAGA که در چهره شما حضور داشتید، تعداد زیادی از حامیان دوگانه ترامپ وجود داشت که نسبت به توانایی او شک داشتند و از رفتار او ناامید شده بودند، که مایل بودند از شانس خود برای او استفاده کنند زیرا او اعصاب مخالفت با تقوای مرسوم عمیقاً ناقص را داشت.
آنها همچنین تحت تأثیر منتقدان ترامپ که تمایل خود را به ریاکاری و تهمت آشکار داشتند، تحت تأثیر قرار نگرفتند. تا به امروز، تعداد معدودی از مخالفان ترامپ با خود در مورد حقهکاری مفصل صادق بودهاند.
آخرین سوال برای خودم: آیا اشتباه می کنم اگر ترامپ را سرزنش کنم؟ جاری حامیان، کسانی که با وجود امتناع وی از پذیرش شکست انتخاباتی و خشم تاریخی 6 ژانویه، خواهان بازگشت او به کاخ سفید هستند؟
از نظر اخلاقی نه. قمار کردن با نامزدی که طبق معمول وعده شکستن تجارت را می دهد، یک چیز است. انجام این کار با یک رئیس جمهور سابق که سابقه تلاش برای شکستن خود جمهوری را دارد، کار دیگری است.
اما من همچنین با روحیه بسیار متفاوتی نسبت به دفعه قبل با این رای دهندگان برخورد می کنم. آبراهام لینکلن در اوایل کار سیاسی خود خاطرنشان کرد: «یک قطره عسل بیشتر از یک گالن صفرا مگس می گیرد». «اگر میخواهید مردی را به هدف خود جلب کنید، ابتدا او را متقاعد کنید که دوست صمیمی او هستید.» کلماتی که باید با آنها زندگی کنیم، به ویژه برای کسانی از ما در تجارت متقاعد کردن.
تایمز متعهد به انتشار استتنوع حروف به سردبیر مایلیم نظر شما را در مورد این مقاله یا هر یک از مقالات ما بدانیم. در اینجا برخی ازنکات. و این هم ایمیل ما:[email protected].
بخش نظرات نیویورک تایمز را دنبال کنیدفیس بوک،توییتر (@NYTopinion) واینستاگرام.