شیلا براندرت و کلد ماکسول عاشق هستند و در شرف ازدواج هستند. او یک رماننویس است و او یک نمایشنامهنویس، هر دو در آغاز کارشان: این اتحادیهای است که در بهشت ادبی ایجاد شده است، و شیلا (سارین مونای وست) مشتاقانه منتظر است که «لذت همکاری با یکدیگر و کمک به یکدیگر برای باز کردن راه ما باشد. در جهان.”
اما وقتی کلد (جیمز ایوانز) از گوشش خارج می شود، هم اتاقی شیلا، اولیو لوید کندی (الیزابت گری) چشم انداز زردتری ارائه می دهد. او به شیلا می گوید: «تو از بین این دو بسیار باهوش تر هستی، و به همین دلیل من پیشگویی می کنم که تو تسلیم خواهی شد.»
افسوس که حق با زیتون است.
با توجه به اینکه این نمایشنامه «تله موش» نام دارد، این موضوع چندان فاجعهآمیز نیست، عنوانی که نمای غمانگیز – ممکن است بگوییم واقعگرایانه روحهای بدبینانه – از ازدواج بهعنوان اشتباهی وحشتناک برای یک طرف، حتی احتمالاً هر دو، را آشکار میکند. با توجه به اینکه نمایش ارائه شده توسط تئاتر نعناع، در سال 1918 نوشته شده است و قرار است یک کمدی باشد، این که همه اینها به یک یادداشت ناامیدکننده تمام می شود، شگفت انگیزتر است.
سپس نویسنده آن نوئل کوارد است که دیدگاهش از ازدواج مانند کوکتل شامپاین و استریکنین بود.
«تله موش» که در 18 سالگی ترسو نوشته شد، اولین بار در سال 1926 در لندن روی صحنه رفت و اکنون اولین نمایش آمریکایی خود را دارد. عناصری از سبک او قبلاً در این قطعه از جوانی دیده میشود، از جمله عباراتی مانند «ازدواج امروزه چیزی جز پناهگاهی موقت برای کسانی نیست که در خانه راحت نیستند». نکته قابل توجه تر این است که بزدل نوجوان حس عجیبی از اصطکاک دردناک بین جاه طلبی های هنری و زندگی خانگی داشت.
تولید ضعیف الکساندر لاس در مرکز شهر نیویورک به کاوش در برخی از احتمالات وسوسه انگیز – مانند، برای مثال، ماهیت احساسات الیو برای شیلا – زحمت نمی دهد و نمی تواند به اوج های کمیک یا پایین ترین سطح دراماتیک برسد. (همچنین برخی از مجموعهها و انتخابهای مسدودکننده مشکوک وجود دارد، مانند مبلهایی که طوری قرار گرفتهاند که بازیگرانی که روی آن مینشینند باید خود را خم کنند تا پشت خود را به تماشاگر نشان ندهند.)
اما وست، ابتدا به عنوان یک زن عاشق می درخشد، سپس به عنوان زنی که وقتی شغلش متوقف می شود و در حالی که شوهرش شکوفا می شود، دچار سرخوردگی می شود. زیرا مطمئناً جاه طلبی های شیلا در نهایت به جاه طلبی های او می رسد. او به کلد میگوید: «من مغزم را به خاطر تو رها کردم.
به نظر می رسد این نمایشنامه نشان می دهد که این عدم تعادل در قراردادهای روابط بورژوازی گنجانده شده است. اما همچنین تظاهرهای نامتعارف نائومی فریت-باسینگتون (هلویز لونتال) و ادموند کرو (رمزی خلف) را به سخره می گیرد، زن و شوهری از هیپسترهای اولیه که عشق رایگان را به نوع رسمی مجوز ترجیح می دهند.
کوارد بعداً نوشت که «تله موشها» شایستگیهایی دارد، اما «آخرین عمل یک شکست بینتیجه است». او بیش از حد خشن بود – پایان آن به جای بی نتیجه ماندگار است. به نظر می رسد در عشق مانند جنگ، همه می بازند.
تله موش
تا 10 دسامبر در نیویورک سیتی سنتر استیج II، منهتن. minttheater.org. مدت زمان: 2 ساعت 10 دقیقه.